چند جزیرهایم اما مرتبط
بسیاری از مساجد کشور، اوایل انقلاب از نیروهای متعهد و فرهنگی بسیاری برخوردار بودند که به دلیل وقوع هشت سال جنگ تحمیلی، بسیاری از آنها در جبهههای دفاع و حماسه به شهادت رسیدند که این خود موجب افول فعالیتهای فرهنگی در مساجد شد. یکی از این مساجد مسجد حجازی اهواز بود که با وقوع جنگ یک دوره افول را را پشت سر نهاد اما مجدد توسط طلبهها و دانشجویان احیاء گردید.
داستان خواب و بیدار مسجد حجازی و کانون همیشه جاری چون کارون آن، یعنی کانون فاطمیون را به روایت حججالاسلام سیدعلی جزایری، پشم فروش، محمد طاهر جزایری و کسایی مرور میکنیم. کانونی که توانست مساجد خفته شهر را بیدار و همه آنها را ذیل موسسه "طلایهداران ظهور" گرد آورد:
ایدهها
گام اول؛ تربیت ده بیست طلبه و دانشجو پای کار
اواخر دهه 1370 و اوایل دهه 1380 بود که با تشویق روحانیون برجسته شهر و فعالیت طلبهها حلقههای تربیتی و مجموعهای فرهنگی مجددا رونق گرفتند که مسجد حجازی هم از قافله عقب نماند. سالهای 1374 تا 1375، کادر جدیدی وارد مسجد شد و فعالیتها را دوباره از سر گرفت، از جمله حجتالاسلام سید علی جزایری که آن موقع دبیرستانی بودند و دوستان دیگر از جمله آقایان دهقانی، پشم فروش و رویگران.
حدود سال 1381، حاج آقا جزایری هم مدیر کانون فاطمیون بود و هم فرمانده پایگاه مسجد. در این دوره این دوستان شروع کردند به تربیت کادر؛ یعنی تربیت ده بیست تا طلبه و دانشجوی پاکار و فعال برای اجرای فعالیتهای بزرگتر و وسیعتر. ثمره این تلاش شد سی چهل نفر طلبه و تعداد زیادی دانشجو!
پنجاه پنجاه!
روند کار به این ترتیب بود که ابتدای هر سال تحصیلی برای جذب حدود سیصد چهارصد نفر از دانشآموزان دورههای راهنمایی و دبیرستان برنامهریزی میکردیم. در بقیه سال، برنامهها در جهت تثبیت و نگهداشت آنها بود. آنهایی که میماندند را تا دبیرستان میکشاندیم و وارد فعالیت فرهنگی میشدند. ایدهآل ما این بود که در این فرآیند نیروهای بیشتری ساخته سوند، اما به دلایلی ریزش داشتیم، طوری که فقط حدود نیمی از جذبیها ماندگار میشدند، عدهای هم در طول مسیر میرفتند کنار.
یک جزیره بزرگ، یا چند جزیر کوچک اما مرتبط؟
هدفمان از همه فعالیتها این بود که مسجدی زنده و پویا با 500 جوان متعهد انقلابی داشته باشیم. ساله ای 1386 تا 1387، نتیجه کادرسازی ما شد سی چهل روحانی، طلبه و دانشجو. اما دیدیم که مثلا در منطقه ما حدود ده هزار نوجوان دخترو پسر زندگی میکنند، در حالیکه ما فقط توانستهایم 300- 400 نفر را سازماندهی کنیم. دیدیم در اهواز، فضای کار وسیع و تشنکی زیادی وجود دارد در حالی که ما کار را به یک مسجد محدود کردهایم.
نهایتا نتیجه این شد که ادامه چنین روالی فایده ندارد و یک مسجد سیصد نفره نمیتواند تاثیر چندانی داشته باشد. از طرف دیگر توجه داشتیم که وقتی مجموعه بزرگ میشود باید مدیر قوی هم در رأس باشد، در حالی که یک مجموعه کوچکتر را میتواند با یک مدیر متوسط هم اداره کرد. با خودمان گفتیم که ما این همه طلبه در مسجد داریم، در حالی که خیلی از مساجد نیازمند امام جماعت و مبلغ هستند. نتیجه این شد که در مساجد مختلف گروههای کوچکتری داشته باشیم اما با تعداد پوشش بیبشتر که باهم مرتبط هستند.
لا أنا رجل! بل کانون کانونها
افتادیم دنبال بررسی گسترش کار و مدلهای توسعه تشکلهای مسجدی؛ مثلا دیدم در بعضی مساجد با اینکه افراد تربیت میشوند اما وارد گود نمیشوند یا در همان مسجد میمانند که بمانند. یعنی مجموعهای از مساجد و کانونها به صورت جزایری که هیچ ارتباطی با هم ندارند و با اعلام أنا رجل هیچ کسی زیر بار نظر دیگری هم نمیرود، هر کدام برای خودش سازی میزند و هر کسی طرحی دارد.
از طرف دیگر دیدیم که اگر نیروها در یک جا تجمیع و متمرکز شود، به همه کار نمیرسد. اما اگر نیروها بین مساجد مختلف پخش شوند، افراد با صلاحیت مسئولیت یک مجموعه را گردن بگیرد، خود به خود هم از توانایی نیروها بهتر استفاده میشود و هم زیرمجموعهها میتوانند رشد کنند و به سطوح بالاتر برسند. برای همین مصمم شدیم که الگوی جدید طراحی کنیم تا در نهایت به الگوی فعلی رسیدیم:
کانونهای مساجد مختلف برای خودشان مدیر باشند و فعالیتهای خودشان را داشته باشند، در عین حال در یک طرح کلانتر با کانونهای هم فکر به تربیت نیرو بپردازند. این ایده ما را به سمت تاسیس موسسه "طلایهداران ظهور" برای ساماندهی کانونهای مسجد هم سو سوق داد.
مسجد خواب، مسجد بیدار
حدود سال 1386 بود که بر اساس الگو گشتیم و مساجد خوابیده و کم فعالیت را شناسایی کردیم. به عدد طلبههای تربیت شده در کانون فاطمیون، اینها را بین این مساجد پخش کردیم. از نظر ما کانونها و پایگاههای بسیج ظرفیتی برای مساجد حساب میشوند. برای همین جاهایی که کانون و پایگاهشان غیر فعال بود، دوباره فعالش کردیم مثل کانون فاطمیون و ولیعصر گلستان. جاهایی هم که کانون و پایگاه بسیج نداشت رفتیم دنبال تاسیس از جمله کانون مسجد آیتالله اشرفی اصفهانی، مسجد زینالعابدین ناصح، مسجد باهنر فرزانگان.. این گونه کمکم مساجد بیدار میشوند.
طلایهداران ظهور
بعد چند سال تلاش، سال 1387 – 1388 مجموعه کانونهای این مساجد که باهم در ارتباط بودیم، به ثباتی رسیده بودند. دیگر توانمندیهایمان به حدی رسیده بود تا طرحهای مشترکی را در وسعت بیشتر اجرا کنیم از جمله طرح انصارالمهدی.
اما این کار نیاز به یک هماهنگکننده داشت. همین نیاز باعث شد که ایده تاسیس موسسه فرهنگی تربیتی جدیتر شود. تا اینکه در سال 1389، موسسه "طلایهدارن ظهور" رسما راه افتاد. در حال حاضر فعالیتهای این موسسه و کانونهای زیرمجموعه آن اوج پیدا کرده که تاسیس حوزه علمیه وابسته به کانون فاطمیون از جمله آنهاست.
منبع: نشریه کانون، شماره سوم، بهار 92، صص 32- 31