به گزارش خبرنگار پایگاه تخصصی مسجد، مسجد «جبرئیل» در محلهی حشمتیه، محلهای که اکثر ساکنان آن را هموطنان ارامنه تشکیل میدهند، به همت نمازگزارانش به یک پایگاه مهم فرهنگی و تربیتی در آن منطقه تبدیل شده است.
این مسجد در طرح اتوبان شهید صیاد شیرازی، بخش اعظمی از مساحت خود را از دست داده است. با این حال با حدود 250 متر فضا(آنهم با محیطی مثلثی) به مسجدی موفق در زمینه تربیتی و فرهنگی تبدیل شده است. تقریباً همه نمازگزاران مسجد را نوجوانان دانشآموزی تشکیل میدهند که به روشی خاص در مدیریت مسجد شرکت میکنند.
آنها با تشکیل حلقههای سِنّی و تحصیلی در مسجد هم درس اخلاق یاد میگیرند و هم درس مدرسه را قوت میبخشند. سرگروههای آنها هم همین راه را طی کردهاند. در یکی از شبهای قدر، ماه مبارک رمضان امسال، با حضور در این مسجد و گفتوگو با آقای «مهدی ناظری»، از اعضای هیئت امنای مسجد جبرئیل و همچنین از پیشکسوتان حلقههای تربیتی و از اعضای قدیمی پایگاه بسیج این مسجد، جزئیات مربوط به حلقهها و راز حضور پرشور جوانان این گروهها را در صفوف نماز جماعت و خط اول فعالیتهای اجتماعی مسجد جبرئیل را جویا شدم. ناظری در واقع سخنگو و از اعضای تیمی بود که طرح فرهنگی خود را با محوریت مسجد اجرا کرده بودند.
مسجد محور فعالیت پایگاه بسیج ما است
مهدی ناظری در خصوص پیشینه تشکیل این حلقهها میگوید: ما وقتی در این مسجد گرد آمدیم، نوجوانانی بودیم که در همین محله زندگی میکردیم. آن موقع این مسجد به دست بانیِ آن، شخصی به نام جبرئیل، اداره میشد که اسم خودش را روی مسجد گذاشته بود! متأسفانه مسجد به صورت کاملاً قبیلهای و طایفهای اداره میشد و درب مسجد را هم بعد از نماز میبستند. ما هم نوجوانانی بودیم که دغدغه کار فرهنگی با محوریت مسجد داشتیم! با مشقت زیاد پس از چند سال رفت و آمد به مسجد، موفق شدیم یک اتاق کوچک شش متری، به عنوان پایگاه بسیج ایجاد نماییم!
عضو با سابقهی بسیج مسجد جبرئیل در ادامه گفت: پایگاه بسیج را در ابتدا به نام نامیِ حضرت قاسم(ع)، نامگذاری کردیم. با این نیت که همه ما جوان هستیم و ایشان الگوی ما هستند. اما در ادامهی راه، یکی از اعضای فعال همین پایگاه، به هنگام پستِ ایست بازرسی، در خیابان گلبرگ با ماشین یک خلافکار زیر گرفته و شهید شد. ما هم نام پایگاه را به یاد او، یعنی؛ شهید «محمدعلی افشینفر» نام نهادیم. البته هر دو نام را بکار میبریم!
ناظری درباره پیشینهی تشکیل حلقههای تربیتی گفت: ما بچههایی که در آن زمان دور هم جمع شده بودیم، از ابتدا به تفکیکِ سنّی بچههای مسجد در قالب حلقههای تربیتی و تحصیلی، قائل بودیم! اعتقاد ما بر این بود که اطلاعات و گفتار و رفتار هر رده سنی، برای رده سنی دیگر مناسب نیست. لذا در سال۸۰ تصمیم گرفتیم حلقههایی بر اساس رده سنی و تحصیلی ایجاد نماییم. من و دوستانم هم تا همین چند سال پیش این گروهها را راهبری میکردیم و اکنون نسل جدیدی آنها را راهبری میکنند.
او یادآور شد: ایجاد حلقه و تفکیک سنی به معنای ایزوله کردن نوجوانها نیست. بلکه بچهها فقط در کارهای تربیتی و تحصیلی در گروههایی منحصر به سن و مقطع تحصیلی خودشان فعالیت میکنند. با این حال در اردوها، صحن مسجد با هم در ارتباط هستند و در فعالیتهای مسجد همکاری میکنند.
وی افزود: در اردوها که همه گروهها حضور دارند، هم آموزشهای ما و هم آموختههای بچههامورد چالش قرار میگیرند. در واقع این اردوها محلی برای بروز و ظهور موضوعات تربیتی این حلقهها هستند. آنجاست که بچهها هر آنچه که از اعتقاد و اخلاق آموختهاند در رفتار خود بروز میدهند. آنجاست که سرگروهها میتوانند عملکرد خود را بررسی و چشم انداز آینده را بهتر ترسیم کنند.
امتیاز برای کارهای خوب!
ناظری میگفت: زمانی این حلقهها الگویی برای سایر پایگاههای بسیج شدند و در نهایت حلقههای صالحین بر مبنای کاری که ما در مسجد جبرئیل پایه گذاری کردیم، شکل گرفتند. یادم میآید در اوایل تشکیل حلقه ها یک دفترچه تنظیم کرده بودیم و بر اساس رفتارهایی که در آن آورده بودیم، به بچهها امتیاز میدادیم. به عنوان مثال؛ کسی که نماز شب میخواند، امتیاز خاص نماز شب را میگرفت! احترام به بزرگترها، بوسیدن دست پدر و مادر، حضور در نماز جمعه، بوسیدن دست جانباز در نماز جمعه، پیشرفت تحصیلی و بسیاری موارد اخلاقی دیگر هم، امتیازهای خاص خودشان را داشتند که در این دفترچه آمده بود.
وی افزود: لازم است بگویم؛ فرزند من در همین مسجد و در همین حلقههای فرهنگی و تربیتی رشد کرد. او اکنون دانشجو است و در شرف ازدواج است. پسرم به هر مناسبتی از من و مادرش قدردانی میکند و چه بسیارند نوجوانهایی که مثل فرزند من به آنچه در این حلقهها آموختند عمل میکنند و اکنون افراد موثر و با اخلاقی برای خانواده و جامعه خویش هستند. معمولاً بازتاب خوب رفتار آنها را از طریق والدینشان متوجه میشویم.
خوشآمدگویی به نمازگزاران جدید!
درست میگفت! در آن چند ساعتی که در مسجد جبرئیل بودم، شاهد بودم که بچهها هر کسی را که وارد مسجد میشد اکرام میکردند! گرچه همه ما مهمان خانه خدا و خوان امیرالمومنین(ع) بودیم.
بچهها چند ساعت قبل از نماز مغرب در مسجد حضور داشتند. نزدیکِ اذان که شد، هر کسی کاری را انجام میداد دو نفر کفش دار بودند! دو نفر جلوی درب مسجد بودند، دو نفر به نوبت مکبر شدند! اذان که گفته شد همه در صف های منظم قرار گرفتند و تا پایان نماز دیگر از آمد و شد خبری نبود. البته دیگر جایی هم برای نمازگزار جدید باقی نمانده بود! اما با این حال دو نفر از کسبه به نمازِ دوم رسیدند که باعث تعجب من هم شدند. آنها تنها کسانی بودند که مسنّ محسوب میشدند! چون همه نمازگزاران این مسجد نوجوان بودند.
نماز جماعت که به پایان رسید، چند حلقه تشکیل شد. در زمانی کوتاه سرگروهها با اعضای گروه خود گپوگفتی داشتند و سپس به سمتِ سفره افطار که در قسمت باشگاه ورزشی مسجد گسترده شده بود، رفتیم.
اخلاق و درس در کنار هم
بچهها در کنار سرگروههای خود نشسته بودند. تفکیک سنی و مقطع تحصیلی که مهدی ناظری میگفت، اینجا کاملا مشهود بود. سرگروهها پذیرایی میکردند و آقا مهدی آنها را یک به یک به من معرفی میکرد. همه جوانهایی بیست تا بیست پنج ساله که دانشجوهای بهترین دانشگاههای ایران هم بودند. جالبتر آنکه همه آنها ازدواج کرده بودند!
مهدی ناظری میگفت: سر گروهها بدون استثنا افراد موفق در تحصیل و اخلاق هستند. آنها در در دانشگاه های صنعتی شریف، تهران و شهید بهشتی مشغول تحصیل هستند.
وقتی بچهها را به من معرفی میکرد، در چشمانش دیدم که این حلقهها و تلاشهایی که او و دوستانش انجام داده بودند، نتیجه خوبی داشته است.
زمانی که من به مسجد رسیدم چند چیز برایم جالب بود! اول اینکه؛ این مسجد در محلهای تاسیس شده بود که اکثر قریب به اتفاق از ارامنه هستند! دوم عبور اتوبان شهید صیاد شیرازی از کنار مسجد که گویا این مسجد و محله را بهدونیم کرده بود.
اما این مسجد سه ظلعی، و کم مساحت قلب آن محله شده بود! باغچههایی منظم، نورپردازی و نمای زیبا و نظمی که به کوچه داده بود، از همان ابتدا نشان از قلبی جوان داشت. کوچه کنار مسجد را با گلدان و زیر انداز برای مراسم احیای شبهای قدر آماده کرده بودند.
تواضع در نوجوانی!
نمازگزاران جوان به بهانههای مختلف از جلوی دوربین من کنار می رفتند. الحق که تواضع زییایی داشتند!
مهدی ناظری هم که نوجوانیاش را در همین مسجد و با همین سبک و سیاق گذرانده، رغبتی به دیده شدن نداشت و بسیاری از بچههای نسل جدید مسجد، او را نمیشناختند ولی آن دستهای که روزگاری تحت راهبری او بودند با او طوری رفتار میکردند گویی فرمانده آنهاست.
هنگامِ افطار مهدی ناظری گفت: بعضی وقتها جلسات بچهها آنقدر طولانی میشود که در مسجد میمانند و خانواده ها هم به نوبت برایشان شام می پزند!
گفتم: چطور؟
گفت: این چیزی که اکنون میبینید، نتیجه یک تلاش بیوقفه است. باید مسجد همیشه برنامه داشته باشد! نوجوانی که به مسجد میآید باید با برنامهریزی و هدف به مسجد بیاید. برنامههای ما آنقدر زیاد است که سرگروهها در مناسبتهای مختلف تا دیر وقت در مسجد میمانند. از همین رو تصمیم میگیرند شب را در مسجد بمانند و ما خانوادهها به نوبت برای شان شام تهیه میکنیم.
در حقیقت همین طور است! اگر قرار باشد برای همه مناسبتها برنامه ای داشته باشند و آن برنامه در راستای برنامههای تربیتی حلقهها هم باشد قطعاً تلاش بیوقفهای هم میخواهد.
از او پرسیدم: عبور اتوبان آنهم از وسط مسجد چه تاثیراتی بر فعالیت های آن داشت؟
او گفت: وقتی اتوبان محله را شکافت، با ریزش نیروها مواجه شدیم. تردد برای بچه ها سخت شده بود. ولی ما ارتباط خود را با آنها و خانوادههایشان قطع نکردیم! به مرور زمان توانستیم به کمک خانوادهها آنها را به مسجد برگردانیم. کار جذب نوجوانها بر عهده همه است. همانطور که کار حفظ آنها در مسجد بر عهده همه است.
وی افزود: معمولا بچه های قدیمی به صورت خانوادگی در مسجد فعالیت می کنند. مثلا همین الان خانواده بچه ها در قسمت خواهران حضور دارند. همه از احوالات یکدیگر با خبرند و خود را ملزم به انجام مأموریت رصد و جذب نوجوانها میدانند. این مسأله باعث شده، نوجوانان زیادی از محلههای اطراف به مسجد بیایند. از طرفی در گروهها مساله ارتقاء تحصیل هم مطرح است. آنها با حضور در مسجد و شرکت در حلقهها رشد تحصیلی چشمگیری داشتند که این یک عامل برای حضور داوطلبانه آنها در مسجد است.
یک مساله قابل تأمل در مسجد این بود که همه نمازگزاران از اعضاءپیگاه بسیج مسجد جبرئیل هستند. آنها در نماز جماعت به طور منظم شرکت میکنند. یکی از چیزهایی که ناظری به عنوان یک اصل در مسجد مطرح کرد، احترام به امام جماعت است. دقیقاً همینطور بود. با اینکه امام جماعت مسجد به صورت موقت در آنجا بود ولی بچهها صمیمیت بسیاری با او داشتند. از او دلیل آن همه توجه را پرسیدم!
سرگروه سابق گفت: آقای صابرینژاد(از اعضاء هیئت امناء) که بزرگ ما است، از شاگردان آیتالله علمائی است. او در واقع بنیانگذار اصلی این حلقهها در مسجد جبرئیل(ع) است. بر اساس آموزشهای اخلاقی او و انتقال آنها به گروه، اولین و مهمترین اصل حضور در مسجد را احترام به بزرگتر و پذیرش امام جماعت به عنوان یک استاد و بزرگ قرار دادیم. اکنون هم در گروهها بر این مساله تأکید میشود که امام جماعت مسجد بزرگتر و استاد همه است.
کمک بچههای بسیج در طراحی بنای جدیدِ مسجد
او همچنین از اینکه مسجد رقباتی ندارد و مشقتهایی که بچههای مسجد جبرئیل برای تأمین هزینه برنامهها و ساخت مسجد جدید کشیده اند، هم برایم گفت. تلاشهایی که اکنون دو چندان شده! هم برنامههای مسجدِ فعلی و هم ساخت بنای جدیدِ مسجد!
اکنون پایگاه بسیج شهید افشینفر یکی از پایگاه های «اسوه» در کشور است که مسجد را محور همه فعالیتهایش قرار داده است.
مسجد جبرئیل در حال حاضر نمازگزارانی دارد که یک کار تشکیلاتی به معنای واقعی آن را انجام میدهند. آنها سربازان جوانی هستند که مقابل همه فتنهها ایستاده اند. به گفته مهدی ناظری، با اینکه سن و سال بچه های این مسجد طوری است که نمیشود توقع حضور فیزیکی از آنها داشت ولی در فتنه 88 و 96 پایگاه شهید افشینفر یک پایگاه محوری بود و اعضایش در مقابل فتنهگران از جان و دل مایه گذاشتند.
اکنون این مسجد با این ظرفیت و چشم انداز، یک ساختمان نیمه کاره هم دارد. ساختمانی که اکثر کارهای فنی آن از نقشهکشی تا طراحی گودبرداری و پیریزیاش کار مهندسان همین مسجد است. همان سرگروههایی که در دانشگاه های تهران و شریف درس میخوانند. آنها هر چه دارند برای آبادی مسجد و محله میگذارند. ثمرهی آموخته هایشان اول از همه برای مسجد است. گویی دِینِ خاصی به این مسجد کوچک دارند!
در دوران کرونا این مسجد یکی از فعالترین مساجد زمان خود بود. آنها علاوه بر کارهایی که تقریباً همه مساجد انجام میدادند، یک ابتکار هم به خرج داده بودند! زمانی که شایع شد نوشیدن گلاب برای بیماران کرونایی مفید است، دست به کار شدند و از کاشان گلاب خریدند و در بستهبندیهایی که خودشان انجام میدادند به بیمارستان فرستادند. در آدرس های زیر می توانید بخشی از فعالیت های این تاریخسازان کوچک را ببینید.
بسیج مسجد جبرئیل خط مقدم مقابله با کرونا